کاوۀ کرماشان


«امروز مرا بر دار می‌کشید اما مطمئن باشید که فردا هر قطره از خون من قاضی محمدی خواهد شد برای کوردستان. قاضی محمد رفت، اما چوارچرا زنده است و با چشمان خود دید آنچه را که پیشوای شهید گفته بود»

این چند جمله اولین کامنت من بود برای کاوه، 18 فروردین 1387، اون روزا کاوه به مناسبت 10 فروردین، شصت و یکمین سالروز اعدام قاضی محمد و یارانش یه عکس از مزار پیشوا گذاشته بود و زیرش نوشته بود: «جاوید باد نام و گرامی باد یاد پیشوا قاضی محمد و یاران سر به دارش». من اونوقتا تازه ئاشیه‌وا رو درست کرده بودم، دو سه ماهی می‌شد، سنگر آرزوهام… اتفاقی کاوه رو پیدا کرده بودم، نمی‌شناختمش، ولی آرزوهامون ما رو به هم رسونده بود، آره… اگه اون روزا چوارچرا راوی فداکاری پیشوا بود امروز، پراو سربلند، به نمایندگی از تمام کوههای سر به فلک کشیده سرزمینم راوی فداکاری و آزادگی کاوه و کاوه‌های کردستانه… حتی اگه پشت میله‌های زندان باشن.

چهارشنبه بعدازظهر که خبر دستگیری کاوه رو شنیدم جا خوردم،  در یک آن یه احساسی از تعجب و تأسف و تنفر بهم دست داد، از خودم پرسیدم چرا کاوه؟ چرا؟ چه سؤال مضحکی! پس کی؟ انگار همه منتظر بودیم که این خبرو بشنویم، هاج و واج مونده بودم که تعجب کنم یا نه… قبل از اینکه بین این دوتا یکی رو انتخاب کنم متأسف شدم، متنفر شدم. ولی چکار می‌تونستم بکنم؟ کاری از دستم بر نمیومد… کلافه بودم، اصلاً نمی‌تونستم ذهنمو متمرکز کنم که حداقل چیزی بنویسم، چیزی بگم….. اسم کاوه رو تو ذهنم مرور کردم… تقریباً نزدیک دو سال بود که از طریق گفته‌ها و نوشته‌هاش می شناختمش ولی تا امروز هم نتونسته بودم اونو از نزدیک ملاقات کنم، نمی‌دونم چرا، شاید قسمت نبوده، شایدم هر چیز دیگه…. دوباره مرور می‌کنم… دو سال، دو سال بود که همیشه به وبلاگش سر زده بودم، بعضی وقتا کمتر می‌نوشت، بعضی وقتا هم با انگیزه، این هفته‌های آخر که وبلاگ جدیدشو مرتب آپ می‌کرد هر روز بهش سر می‌زدم، تازه به پیوندای وبلاگ جدید خودم اضافه‌ش کرده بودم، دیگه کم کم به گزارشای حقوق بشری کاوه که هر هفته با صدای خودش از نوروز تی‌وی پخش می‌شد عادت کرده بودم، هرچند شنیدن این همه بی عدالتی خیلی برام خوشایند نبود، ولی لحن گرم و امیدوار کاوه بهم انگیزه می‌داد، امیدوارم می‌کرد… انگار اسم کاوه نمادی از همه بچه‌های گمنام کرماشان شده بود که مثل خودش فکر می‌کردن، انگار از زبان همه ما حرف می‌زد، انگار خود ما بود… ولی یه دفه همه چی به هم ریخت…. نمی‌دونم، نمی‌دونم کی این هفته اسم کاوه رو می‌ذاره اول گزارش هفتگی حقوق بشر کردستان و اونو برای کاک حشمت و تماشاوانانی نوروز تی‌وی می‌خونه… کاوه… حتماً فکرشم نمی‌کردی اسمت از آخر گزارشا این هفته بیاد اول گزارش…  ولی مطمئن باش که تنها نیستی؛ فقط خدا کنه خیلی تنهامون نذاری، ما همه منتظرتیم پسر… خدا کنه زود برگردی و دیگه هیچوقت هم مجبور نباشی از این همه بی‌عدالتی گزارش تهیه کنی… تو کاوه بودنتو به همه ثابت کردی، حالا دیگه نوبت تاریخه که سنت خودشو به تو اثبات کنه….

به خه‌ڵکی عاله‌می سه‌لماندووه تاریخی ئازادی
ده‌بێ زاڵم له سه‌ر تێکۆشه‌ران به‌رداته‌وه ده‌ستان….

برچسب‌ها:

11 پاسخ to “کاوۀ کرماشان”

  1. sara Says:

    شد ما یه پست بنویسیم تو بیای بگی به‌به؟!

  2. زبون چپکی Says:

    تسلیم بشم؟ شوخی میکنی؟

  3. زبون چپکی Says:

    سلام رفیق پیش ما بیا آپم بدجور

  4. sara Says:

    میدونی چیه؟
    این کامنتای گنده‌ت خستگیمو می‌گیرهههههه

  5. من سياسي نيستم Says:

    و تاريخ ما را ثبت خواهد كرد…
    بسيار هم زيبا نوشته شده بود اين متن.

    جواب كامنتت در وبلاگ من:
    موضوع و ایرادی که هست اینه که هیچ کس نمی پرسه چرا!؟ فقط جواب می دن یا برداشت خود رو بیرون می ریزن و هیچ جای چرایی باقی نمی گزارند.
    توهم توطئه جداست و البته مردود. و اینکه چرا !!! دست مردم نبود؟
    اگه نبود دست کی بود؟ خواهشمندم چرا بپرسید…

    شما اگه متن من و درست خونده باشی من انتهای متن گفتم این حرکت(کنار زدن این حایل)لازم و حتم است و یک گام است به جلو.
    نا امید نیستم واقعیتی را نسبت به بعضی تحقیقات بیان کردم(که برداشتی پخصی بوده،و هیچ دلیلی ندارد که درست باشد)

  6. sara Says:

    آپ نکنی؟
    حیفه!

  7. sara Says:

    شام بخوری؟! (فریاد!) شام؟
    تو شامو به من ترجیح دادی؟

    (روژیار: معلومه!)

  8. sara Says:

    اینروزا هی داری ساز مخالف می‌زنی‌ها!!!!!

  9. sara Says:

    من اول نشدم. همشم تقصیر توئه که انقدر دیر اومدی…..
    بدددددددددددددددددددددددددد
    کجا بودی؟ هان؟
    لوس! گفتم لابد تو کهریزک ۲۰۱۰ مردی…
    اااهه

    خب حالا بابا!!! من که معذرت خواهی کردم، کار داشتم به خدا، تازه، از همین الان بگم که تا آخر این ماهم خیلی منتظرم نباش، کلی گرفتارم، اصلا وقت نت اومدن ندارم ): اما حتما برات کامنت میذارم….
    بعدشم!!! الکی دلتو خوش نکن، من حالا حالاها مردنی نیستم (؛

  10. بهروز Says:

    بادرود بر شما
    بسيار از خواندن اين مطلب متاثر شدم ولي اطمينان دارم اسراي سبز ما به زودي از زندانهاي ظلم رهايي خواهند يافت. اللهم فك كل اسير
    در قسمت پيوندها جديدترين فيلترشكن را قرار داده ام
    موفق باشد .ما بيشماريم

    سلام بهروز خان، چی بگم والا، این روزا دیگه کارمون فقط شده تأثر ): چکار کنیم؟ فقط میتونیم صبر کنیم و البته پایدار باشیم.

  11. برای کاوه کرمانشان « سایت خبری راه کارگر Says:

    […] کردستانه… حتی اگه پشت میله‌های زندان باشن……. ادامه مطلب …….. سایر اخبار از وضعییت کاوه در وبلاگ   کمپین آزادی برای […]

    کرمانشان نه! کرماشان! خوبه که حالا به این بزرگی نوشتیم ها!! به هر حال زۆر سپاس له سه‌ردانتان.

بیان دیدگاه